باسلام
سوال یک دانشجو رادقت کنید!
سوال:شما چه نقشی برای تجربه سیاسی بشر ومکاتب سیاسی درنقد نظریات دینی مثل ولایت فقیه قائل هستید،ضمنا آزمون عملی نظریه ولایت فقیه درطول این 20سال می تواندمطلبی برتصدیق این نظریه داشته باشد زیرابه هرحال نظریه درست باید عملا نتیجه دلخواه راایجاد نماید.
حالا جواب کارشناسانه رابخوانید:
بسیارسوال مهمی است ،نظریات سیاسی بشرمثل: پارلمانتالیزم،آرای عمومی ونهادهای مشارکتی- سیاسی که درقرن های قبل به این شکل لااقل نبوده است وامروزبانگ وفریاد بلندکرده اند وبه عنوان تجربیات بشری مطرح است رادرنظربگیرید، سوال این است که این تجربه سیاسی بشر حالاتعبیربه دموکراسی،پارلمانتالیزم ، انواع مشارکت سیاسی هرچه تعبیرمی کنند این شکلهاوفرم ها درنظریه دینی یاولایت فقیه چه نقشی دارد؟ جواب این است که اولا دوستان می دانید اینرا،ولی باید آنقدربگوییم که جزءمسلمات دربیاید. بعضی ها فکرمی کنند دموکراسی،جامعه مدنی یااغلب این اصطلاحاتی که درحوزه علوم سیاسی مطرح می شود اینها یک تعریف روشن، واحد، قطعی آکادمیک دارد، اصلا این جوری نیست. این دموکراسی ایی که به عنوان تجربه بشری ازآن یاد می کنند دهها تعریف ازآن شده است واین تعاریف خیلی هایش باهم متناقض هستند یعنی طبق بعضی ازتعریف ها یک رژیم هایی صددرصد دموکراسی اند وطبق بعضی ازتعریف هارژیم هایی حتماضد دموکراسی اند. همه شان هم می گویند مادموکراتیکیم! همه شان هم راست می گویند! اصلاقرائت خاص ازدموکراسی می کنند! اینها که می گویند دین هزارجورقرائت داردماقرائت دموکراتیکش راقبول داریم به عکس است دموکراسی هزار نوع قرائت داردباید ببینیم کدام قرائتش بادین قابل جمع است! درست عکس قضیه است ،پس تعریف آکادمیک دموکراسی مستقل نداریم بلکه دهها تعریف ضدونغیض وجود دارد،حتی کسی ممکن است بگوید درمقام نظر این طوراست درمقام اجرا دیگر روشن است! نه درمقام اجراهم اقلا دوازده-سیزده تاموضوع شناخته شده،رسمی،برای نحوه اجرای دموکراسی وجود داردکه بازاین مدل های دموکراسی بایکدیگر تناقض داردبعضی ازاین مدلهای دموکراسی خیلی نزدیک به مدل های توتالیته اند وبعضی ها به شدت نزدیک می شوند به مدل های آناشیستی .کدامیک ازاینها مدلهای درست، تعریف دموکراسی اند. ازجامعه مدنی هم همینطور هفت- هشت تا معنی کرده اند اینها بایکدیگر خیلی تناقض دارند ما باید تکلیفمان را روشن کنیم. دین ما اهدافش واحکامش این هست، آنوقت می گوییم این تعریف از جامعه مدنی را چون قابل جمع است بااهداف واحکام دین می پذیریم،این تعریف ازدموکراسی رامی پذیریم وآن قسمتش رادیگر نمی پذیریم .اگرکسی ازدموکراسی مرادش دموکراسی به عنوان ارزش است به عنوان ایدئولوژی نظام است می شود دموکراسی لیبرال که بااسلام قابل جمع نیست- یک جاهایی قابل جمع است،یک جاهایی هم تناقض صددرصد- اگرکسی مرادش ازدموکراسی، دموکراسی به عنوان یک روش است یعنی متدی برای نحوه توضیح قدرت منتها اهداف واحکامش، بستروایدئولوژی اش جای دیگری بایستی تعریف شود. به این معنادموکراسی صددرصد بادین قابل جمع است. دموکراسی به عنوان روشی درخدمت اهداف واحکام دین،یعنی همان اتفاقی که درایران افتاده است:جمهوری اسلامی.آخه بعضی ها اول انقلاب می گفتند الان هم می گویند، جمهوری اسلامی نمی شود مثل پوزه بیش وند است، جمهوری اسلامی: جمهوریت یااسلامیت بالاخره جمهوری یعنی هرچه مردم می گویند- اسلامی یعنی هرچه مردم نمی گویند،به عبارتی دیگر: یک دکترین وجود داردباید طبق آن عمل شود چه مردقبول داشته باشند چه مردم قبول نداشته باشند. جوابی که مرحوم استاد مطهری به این قضیه دادند: جمهوری اسلامی، جمهوری به عنوان فوق حاکمیت واسلام به عنوان مضمون ومحتوای حاکمیت.( خیلی معنی دارد) اتفاقا جمهوری درچارچوب اسلام جمهوری به عنوان شیعه حکومت درخدمت اهداف واحکام حکومت اسلامی( خیلی معنی دارد) پس به این معنا اگر بگویید بله، این تجارب کاملا به نفع ودرخدمت اهداف قرارمی گیرد. ممکن است بعضی ها بگویند وحی منزل نیست مثلا وحی منزل است که هرچهارسال انتخابات بشود یا هرپنج سال یا هرسه سال کی می تواند برهان بیاورد که چهارسال درسته نه سه سال نه پنج سال هیچ کس نمی تواند برهان بیارد اینها همین طوری است دیگه، ببینید قانون اساسی بعضی کشورهای غربی دوران ریاست جمهوری را هفت سال، بعضی ها چهارسال بعضی ازریاست جمهورها مثل ریاست جمهور آمریکا دومرحله ای انتخاب می شوندمردم مستقیم به ریس جمهوررای نمی دهند بعضی کشورها مستقیم به ریس جمهور رای می دهند بعضی ها ریس جمهورحق انحلال مجلس رادارندبعضی ازاین دولت هاریس جمهور حق انحلال مجلس رانداردهمه شان هم میگویند دموکراسی. بعضی ها می گویند فصل الخطاب مسائل مهم ریس جمهور است بعضی ها می گویند نه ریس دیوان عالی است نوبت به ولایت فقیه که می رسد اینها همه مشکل دارمی شوند ولی نوبت به رژیم های لاییک می رسد می گوید تومشکل نداری همه همین است توقعتان بالاترنرود همین هست که هست خب اگرهمین هست که هست ولایت فقیه همین هست که هست ولی این جواب شد! اگراستدلال وبرهان می آورید خب! روشن است اختیارات هرحوزه ازحکومت چقدرباشد
فرمودند به نظرشما آزمون عملی ازنظریه ولایت فقیه می توان تفسیر برردنظریه داشته باشد حتما می تواند منتها به یک معنا یعنی به این پرسش بایدجواب آری ونه، دادبه یک معناآری وبه یک معنانه. به چه معنانه: به این معنا که مابایک نظریه نباید پراگماتیستی برخوردکنیم. پراگماتیست ها چه می گفتند: ماکارنداریم که نظریه درست است یاغلط. درستی یاغلطی دغدغه ی مانیست. دغدغه ما مفید بودن یا نبودن است،نه درست بودن یا نبودن یعنی ولو یک نظریه غلط یک خرافاتی ولی اعتقاد به آن خرافه یک فوایدی داردمااینرامی پذیریم این نظریه، نظریه موفقی است، درست شد. به این معنای پراگماتیستی نه، مانمی پذیریم. ما می گوییم یک نظریه علاوه برمفید بودن باید درست هم باشد درست بودن مستقل ازمفید بودنه.یعنی ما می گوییم باقطع نظرازاینکه درمرحله عمل چگونه به این دکترین عمل می شود خود دکترین وتئوری باید مستقلاقابل نقد باشد مستقل ازعمل بایستی بررسی شود این تئوری درسته یاغلط، تناقض هست یانیست، قرآن درآن هست یانیست، مشروع است یانیست، منتها این مرحله لازم است اما البته کافی نیست.
وبه معنای دیگر آری ،درمرحله عمل نقد وجود دارد،وآنهم مشخص است به دلیل این که ولی فقیه معصوم نیست .ولی با توجه به آزادی بیانی که اسلام گفته است.که در قسمت بعدی شرح می دهم.
من الله التوفیق